یاوران امام زمان (عج)


♥☆منتظــر مـهـدی☆♥

او خواهد امــــد

ویژگی‌های یاران امام زمان (عج) خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَکَأَیِّن مِّن نَّبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ؛

چه بسیار پیامبرانی که مردان الاهی فراوانی به همراهشان نبرد کردند و از هر رنجی که در راه خدا دیدند، نه سستی ورزیدند و نه ضعف و زبونی نشان دادند و خداوند، شکیبایان را دوست می‌دارد. سخنشان فقط این بود که پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروی‌های ما در کارها در گذر! گام‌های ما را استوار بدار و ما را بر جمعیت کافران پیروز کن!»
واژه «ربیون» در این دو آیه شریف به مردمی خداپرست اشاره دارد که مخلصانه در رکاب پیامبران با کافران و مشرکان جنگیدند. ربیون در زمان ما، مصداق تامی غیر از بسیجیان ندارد و تمام ویژگی‌هایی که در این دو آیه درباره «ریبون» بیان شده، گویا در شأن بسیجیان ما نازل شده است.
پس از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، شاهد قیام‌های الاهی فراوانی بوده‌ایم؛ اما هیچ یک از آن‌ها مصداق «ربیون کثیر؛ مردان الاهی فراوان» نبوده است تا جایی که به طور یقین می‌توان گفت: اگر از عصر پیامبر بگذریم، کامل‌ترین مصداق «ربیون کثیر»، بسیجیان مخلص ما در ایران اسلامی بوده‌اند.
همان گونه که از روایات بر می‌آید، یاوران راستین امام زمان (علیه السلام) نیز مصداق تام «ربیون کثیر» بوده، دارای ویژگی‌های خاص ایشان هستند.
ویژگی‌های اساسی «ربیون» که در این دو آیه شریف بیان شده است، عبارتند از: قدرت والای روحی، بردباری، طلب مغفرت، طلب استواری و استقامت و طلب نصرت که درباره هر یک از این ویژگی‌ها توضیحی مختصر ارائه می‌کنیم:

۱ـ قدرت والای روحی
میدان جنگ، عرصه، جنگیدن، کشتن و کشته شدن است. طولانی شدن جنگ، به طور طبیعی آثار منفی فراوانی را در پی می‌آورد. از یک طرف، عواملی چون دوری از زن و فرزند، نابسامانی خانواده‌ها، بی‌سرپرستی بچه‌ها، فقر و ویرانی ناشی از جنگ، باعث سست شدن اراده و انرژی روحی جنگاوران می‌شود و از طرف دیگر، آثار ضعف و سستی در بدن و انرژی‌های جسمانی بروز می‌کند. مجموعه این عوامل می‌تواند باعث خضوع و تسلیم در مقابل دشمن شود.
خداوند متعال، جنگاوران مجاهدی را می‌ستاید که به عشق خدا و رسول او، خالصانه در میدان‌های طاقت‌فرسای جنگ استقامت ورزیدند و لحظه‌ای ضعف از خود نشان ندادند؛ ستارگان درخشانی که حتی با طولانی شدن جنگ و پیشامد مصیبت‌های گوناگون، نه در عشق و اراده آهنینشان ضعفی پیدا شد و نه در برابر دشمن، دست خضوع و تسلیم بالا بردند:

«فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَمَا ضَعُفُواْ وَمَا اسْتَکَانُواْ؛ از هر صدمه‌ای که در راه خدا دیدند، نه سستی ورزیدند و نه ضعف و زبونی نشان دادند» .
چنین ویژگی‌ بارزی را در رزمندگان و بسیجیان خویش در طول هشت سال دفاع مقدس به چشم دیده‌ایم؛ دلیر مردانی که تا واپسین نفس و واپسین قطره خون از اسلام و میهن اسلامی دفاع کردند و تمام هستی خود را بر سر پیمان الاهی خویش فدا ساختند.

۲ـ بردباری
دلیر مردانی که در این آیه، ستایش خداوند قرار می‌گیرند، مجاهدانی خستگی ناپذیرند که به سبب بردباری فوق العاده شان، محبوب ذات اقدس الاهی شده‌اند: «والله یحب الصابرین؛ و خداوند، چنین صبرکنندگانی را دوست می‌دارد» . اگر در شأن رزمندگان و بسیجیان، جز همین جمله در قرآن نازل نشده بود، برای پاداش آن‌ها کافی بود. چه پاداشی بالاتر از محبوبیت نزد خداوند قابل تصور است؟ آن که پروردگارش او را دوست بدارد، چه چیزی کم خواهد داشت؟!

۳ـ طلب آمرزش، استقامت و یاری
چنین مجاهدان راستینی در کشاکش مصیبت‌های جنگ و رنج‌های جنگاوری، زبان حال و قالشان، چیزی جز طلب آمرزش، عذرخواهی و طلب استقامت و یاری از پروردگارشان نیست: «وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلاَّ أَن قَالُواْ ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا؛ سخنشان جز این نبود که پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروی‌های ما در کارها درگذر» .
این رزم‌آوران الاهی، نه تنها خود و عمل خد را نمی‌بینند،‌ بلکه همواره عذر تقصیر به درگاه الاهی می‌آورند که خدایا! تو خود کوتاهی‌های ما را در انجام وظیفه ببخشای و از گناه زیاده روی و کوتاهی ما به لطف و مرحمت خویش درگذر: «ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا»؛

و افراط‌های ما نیز در انجام وظیفه بندگی و مجاهدت چشم بپوش: «وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا»؛ پروردگارا! همه هستی ما از تو است و اکنون به درگاه تو تقدیم می‌کنیم. لطف و مرحمتی کن و کاستی‌ها و لغز‌ش‌های ما را تو خود جبران و اصلاح فرما! بار پروردگارا! این راه خطرخیز را با همه افت و خیزهایش تا بدین جا رسانده‌ایم؛ اما چه امان از سستی در ادامه راه و فریب‌های شیطان و زمین‌گیری دنیا؟!

ما را تا سرانجام این راه، همواره استوار و پابرجا بدار: «وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا»؛ بار خدایا! هر چند مأموریت ما انجام وظیفه است، نه رسیدن به نتیجه؛ اما نهایت آرزوی‌ ما پیروزی بر کافران و نابکاران عالم است، خدایا! تو خود به قدرت قاهر خویش ما را بدین هدف برسان: «وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ» .

۴ـ رابطه عاشقانه با پروردگار
آیات متعدد دیگری در قرآن کریم که بنا بر روایات پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) در شأن گروهی از شیعیان علوی نازل شده است که در آخر الزمان پدیدار خواهند شد. یکی از این آیات شریف بر «ربیون کثیر» نیز تطیبق می‌شود، این آیه نورانی است:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما که از آیین خود باز گردد، [بداند که] خداوند به زودی، قومی را بر می‌انگیزاند که ایشان را بسیار دوست می‌دارد و آن‌ها نیز خداوند را دوست می‌دارند و در برابر مؤمنان سرافکنده و فروتن و در مقابل کافران سرافراز و مقتدرند» .
لحن آیه پیشین، رنج و نارحتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و مؤمنان راستین از سست عنصری و دم دمی مزاجی افراد ضعیف الایمان را نشان می‌دهد؛ ناراحتی و نگرانی از عقبگرد و بازگشت مسلمانان سست ایمان به حلقه کافران.
این آیه نورانی دربردارنده بشارتی شورانگیز به پیامبر و مؤمنان راستین است که هرگز نپندارید قوام دین خدا فقط به عده‌ای تازه مسلمان ضعیف است که اگر به کفر و شرک بازگردند، اسلام و افتخارهای آن از بین می‌رود.

اگر عده‌ای از اسلام روی گردانیدند و به کفر بازگشتند، هرگز اندوهی به خویش راه ندهید؛ چرا که خداوند، در آینده، مؤمنانی را برخواهد انگیخت که نخستین صفت و مدال افتخارشان این است که محبوب خداوندگار، و محب اویند: «یحبهم و یحبونه؛ خداوند دوستدار ایشان است و ایشان نیز دوستدار خداوندند» عشقی مقدس و طرفینی بین ایشان و پروردگارشان برقرار شده است؛ فضیلتی بس ارزشمند که مقامی بالاتر از آن تصور شدنی نیست.

۵ـ فروتنی در برابر مؤمنان و گردن فرازی در مقابل کافران
علامت این عشق پاک طرفینی، دو صفت همراه هم است: «أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ؛ در برابر مؤمنان متواضع و فروتنند و در مقابل کافران گردن فراز و مقتدرند». در مقابل اهل ایمان، چنان تواضع دارند که گویا بنده ایشانند.

در برابر مؤمنان به هیچ وجه انانیت و خودبینی ندارند؛ به طوری که گویا خود ایشانند. همینان که در برابر مؤمنان، چنین خاکی و متواضعند، در مقابل کافران، سرسخت و عزتمندند. ایشان در مقابل گردن کشان چنان در اوج عزت و قدرت و گردن فرازی‌اند که گویا آنان را هرگز به شمار نمی‌آورند.
وعده الاهی در این آیه نورانی و معجزه آمیز، از ظهور خداباورانی ثابت قدم با دو صفت والای باطن و روی خبر می‌دهد که هم محبوب خدا، و هم محب اویند؛ ویژگی‌های والایی که از راه‌های ظاهری قابل تشخیص نیست؛ زیرا این دو ویژگی‌ قلبی، رازی نهان بین عاشق و معشوق است که بیگانگان از آن آگاهی ندارند؛ اما کسانی که این دو ویژگی‌ قلبی را دارا هستند، دو نشانه ظاهری در رفتار و گفتارشان پدیدار می‌شود:

۱ـ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ؛ خاضع و فروتن در برابر مؤمنان؛

۲ـ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ؛ عزتمند و مقتدر در برابر کافران.
اگر این ویژگی‌ها را بر خصوصیاتی که برای «ربیون کثیر» ذکر شده بود، تطبیق دهیم؛ و آن‌گاه بر تاریخ اسلام مروری کنیم، برای آن هیچ مصداقی، جز بسیجیان شور‌آفرین ایران اسلامی نمی‌یابیم؛ ارتشی میلیونی که اکثریتشان، دارای این اوصافند؛ البته وجود شدت و ضعف و درجه‌های گوناگون برای این ویژگی‌ها طبیعی است.
در چشمان حقیقت بین بسیجیان ما، قدرتمند‌ترین قدرت‌های جهان، حقیرترین و ناچیزترین افراد به شمار می‌آیند. امام و پیشوای این گروه میلیونی، همان رادمردی بود که درباره قاهرترین قدرت زمانه‌اش، آن هم در هنگامه جنگ تحمیلی و محاصره کامل اقتصادی و با نبود سپاه و ارتشی منظم، چنان سخن می‌‌گفت که گویا درباره موشی خوار و ذلیل سخن می‌گوید: «آمریکا، هیچ غلطی نمی‌تواند بکند». «هر چه فریاد دارید، بر سر آمریکا بکشید».

با دلهره به محضرش عرض کردند: آمریکا رابطه‌اش را با ایران به طور کلی قطع کرده است و ناوهای جنگی او به سوی خلیج فارس در راهند. در این هنگام، در اوج صلابت و عزت فرمود: «مگر این رابطه برای ما چه نفعی داشته است که از قطع آن نگران باشیم. این که به بره‌ای بگویند گرگی خونخوار رابطه‌اش را با تو قطع کرده است. نه تنها نگرانی و ناراحتی ندارد؛ بلکه سرور و خوشحالی دارد».
این تجلی اعزه علی الکافرین است که در برابر هیچ قدرت شیطانی خضوع نمی‌کند و اندک باجی نمی‌دهد؛ چرا که روح والایش به اقیانوس بیکران قدرت الاهی متصل شده است. پشتوانه چنین رادمردانی، کوهساری عظیم از قدرت خدایی و عنایت اولیای الاهی است.

اینان تحت عنایت‌های خاص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، امامان (علیهم السلام) و در صدر ایشان، تحت ولایت خاص امام عصر (علیه السلام) قرار گرفته‌اند؛ از این رو در برابر هیبت و شوکت دشمنان، خم به ابرو نمی‌آورند و هیچ‌گاه احساس شکست و حقارت نمی‌کنند، هر چند در مقابل تجهیزات فوق مدرن کافران هیچ سلاحی نداشته باشند.

این مردان ربانی، با قدرت بی‌نهایت، رابطه‌ای عاشقانه برقرار کرده و محبوب او شده‌اند؛ تمام هستی خویش را در برابر او باخته و همه چیز را به او یافته‌اند؛ اما همان امام، در برابر کارگر فقیر یا پدر شهید، با کمال خضوع و مهربانی، می‌فرمود: «من دست شما را می‌بوسم» یا خطاب به بسیجیان می‌فرمود: «ای کاش من هم یک بسیجی بودم».

۶ـ نهراسیدن از سرزنش‌ها
نشانه دیگر این مردان الاهی این است که در جهاد فی سبیل الله، از هیچ سرزنشی نمی‌هراسند: «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَهَ لآئِمٍ؛ آن‌ها در راه خدا مجاهده می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامت گری هراسی ندارند» مجاهده فرهنگی این رادمردان،‌ زبان ملامتگران را ضدشان می‌گشاید؛ ولی آن‌ها هیچ باکی ندارند. اگر بنا بود، در مجاهد‌ت‌های الاهی ملامتی در کار نباشد، این آیه برای چه بود؟!
شیعیانی مخلص همچون میثم تمارها، عمروبن حمدها، حجر بن عدی‌ها و ابوذر‌ها تبعید شدند؛ زندانی و شکنجه شدند، و بدن‌هایشان را بر دار نگه داشتند؛ اما لحظه‌ای از ولایت مولایشان علی (علیه السلام) و ستایش او دست برنداشتند تا آن که زبانشان را بریدند؛ شکمشان را دریدند و عاقبت به شهادت رسیدند.
اگر ما نیز بخواهیم در شمار شیعیان واقعی علی بن ابی طالب (علیه السلام) و امام زمانمان باشیم، باید خود را آماده کنیم و در راه انجام وظیفه و اظهار حق، از هیچ چیز، حتی از سرزنش دوستان نیز نهراسیم. خیلی راحت است که انسان به دست دشمنان ترور و کشته شود؛ اما آن چه تحملش مشکل است،‌ ملامت دوستان است. کسانی که خداوند،‌ برای زنده کردن دینش بر خواهد انگیخت، از سرزنش دوستان نیز نمی‌هراسند.
بر حذر باشیم که اگر خود را برای ایفای چنین مسؤولیت سنگینی آماده نکنیم و یا در دام ملامتگران و فتنه جویان گرفتار آییم، جزو گروه و حزبی خواهیم شد که خلاف قرآن و معارف اهل بیت (علیهم السلام) رفتار می‌کنند؛ البته با شعار و فریاد، انسان نه علوی می‌شود و نه حسینی.

به فرمایش مقام معظم رهبری، رفتارمان باید علوی باشد؛ وگرنه شاه هم شعار اسلام پناهی و شایسته سالاری می‌داد. چه فایده‌ای خواهد داشت اگر در شعار و گفتار بگوییم: «یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما؛ ای کاش در کربلا با شما بودیم تا به شهادت می‌رسیدیم»؛ اما در عمل حاضر نباشیم حتی یک سیلی بخوریم؟ حاضر نباشیم یک فحش بشنویم؟ این دیگر چگونه حسینی بودن است؟!
این بزرگواران غیور کجا، و بی‌‎غیرتان ترسو کجا؟! مردمی سست ایمان که با کوچک‌ترین تهدید آمریکا می‌گریزند و میدان را خالی می‌گذارند، و آنان که دل‌هایشان همواره از قطع رابطه با آمریکا هراسان و لرزان است، از روحیه و حماسه حسینی چه بهره‌‌‌ای برده‌اند؛!

ملاک یاری رسانی الاهی
هر چه رابطه عاشقانه و متوکلانه ما با خداوند قوی‌ تر باشد، مددرسانی‌های خداوند و اولیای ما گسترده‌تر خواهد بود. نمونه‌هایی زیبا از این رابطه را بارها و بارها در جبهه‌ها مشاهده کردید: آن هنگام که قوی‌ترین افراد احساس می‌کردند کار تمام شده است و شکست خورده‌ایم، اخلاص و توکل عاشقانه رزمندگان، عنایت‌های خاص الاهی را به یاری می‌رساند؛

چرا که زبانشان همواره به این درخواست عاجزانه و متوکلانه مترنم بود: ربَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ .
از سوی دیگر، هر چه احساس نیازمندی ما به خداوند، کم‌تر باشد و به جای اتکا بر قدرت الاهی، به فراوانی جمعیت دل خوش کنیم و به فن‌آوری پیشرفته و کمک‌های خارجی امیدوار باشیم، عنایت‌ها و امدادهای الاهی نیز در حق ما کم‌تر خواهد بود.
میزان عنایت و مددرسانی الاهی در گرو میزان ارتباط و مددگیری ما از خدا است. سنت پا برجا و قطعی خداوند همواره این بوده است که در راه یاری دین حق هر چه داریم در طبق اخلاص نهیم، کمبودهایمان از سوی خداوند رحمان جبران خواهد شد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ؛ ای اهل ایمان! اگر آیین خدا را یاری دهید، شما را یاری می‌دهد و گام‌هایتان را استوار می‌دارد» .

او با هیچ کس خویشاوندی و قومی ندارد و برای هیچ کس تضمینی را بر عهده نگرفته است؛ اما سنت و شیوه همیشگی او این است که هر که خالصانه به سوی او رود و دین او را یاری کند، یاوری‌اش را بر عهده خواهد گرفت؛ وعده‌ای قطعی که هیچ تخلفی در آن راه ندارد: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ؛ خداوند، هرگز وعده خویش را نقض نخواهد کرد» .
هرگز نپنداریم که چون در طول هشت سال دفاع مقدس، ‌مشمول کمک‌ها و امدادهای خداوند شده‌ایم، تا ابد بیمه شده و مصونیت یافته‌ایم. کار خداوند از روی حکمت و حساب است. هر زمان که رابطه ما با خداوند، چه در مسائل فردی و چه در امور اجتماعی، به ضعف و کاستی بگراید، مددرسانی الاهی نیز به ما کاستی می‌گیرد و هرگاه که به خود متکی شویم، به خود واگذار خواهیم شد.
قرآن کریم، حال کسانی را یادآوری می‌کند که چون در زندگی فردی و اجتماعی‌شان، همواره به یاد خدا بودند و عبادت و بندگی او را فراموش نمی‌کردند و شعائر الاهی را در جامعه پابرجا نگاه می‌داشتند، خدا هم دوستشان داشت و عزتشان بخشید؛

اما وقتی حال و رابطه‌شان را با خداوند تغییر دادند، خداوند هم حال و عزتشان را تغییر داد: «ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَهً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ به آن دلیل است که خداوند، هرگاه نعمتی را به قومی عطا فرمود، آن را تغییر نمی‌دهد تا آن هنگام که آن قوم، حال خود را تغییر دهند» .
آری، همانان که عزتمندان روزگار و نورچشمی‌های پروردگار بودند، چون رابطه‌شان با خدا به سستی گرایید، اوج نعمت و عزتشان به حضیض ذلت و ضلالت واگرایید: «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا؛ از آن قوم خداپرست، جانشینانی بازماندند که نماز را فرو گذاشتند و از شهوات پیروی کردند و زود باشد که به زیان و ذلت و گمراهی فرو افتند» .
این فرموده‌های نورانی قرآن، فقط روایت تاریخ نیست؛ بلکه درس عبرتی برای ما است. قرآن از اساس، کتاب تاریخ نگاری یا داستان پردازی نیست؛ بلکه کتاب هدایتگری و انسان سازی است. درس و پیام آیه پیشین این است که اگر آن سحرخیزی‌ها، آن گریه‌ها و تضرع‌ها، و آن زیارت عاشوراها و دعای کمیل‌ها، جای خود را به تماشای فیلم‌های آن چنانی و گوش سپاری به ترانه‌های کذایی داد؛

اگر آن نمازهای شورانگیز و آن حضور قلب‌های روح فزا جای خود را به تباه سازی حرمت نماز داد؛ اگر آن خدا پرستی‌ها به نفس پرستی بدل شد، به طور قطع، گمراهی و فرو افتادن به ممنجلاب خواری و گمراهی را در پی خواهد داشت: «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاه؛ آیا دیدی حال آن کس را که هوای نفس خود را خدای خویش ساخت» .
با دانستن این حقایق ژرف قرآنی، دیگر جای شگفتی نخواهد بود که شاهد باشیم مبارزانی خستگی ناپذیر و شکنجه دیده، در ادامه مسیر حق، در گمراهی و ضدیت با راه حق فرو غلتند و این است رمز و راز آن دعای همیشگی ربیون که از خداوند، ثبات قدم و توفیق دور ماندن از جاذبه‌ها و شبهات را می‌طلبند.
از یک سو، شبهه انگیزی‌های شیطانی، دین و ایمانمان را می‌رباید و به تردید دچارمان می‌کند و فساد در عقیده و ایمان را باعث می‌شود، و از سوی دیگر، جاذبه‌های فریبنده دنیایی، ارزش‌ها و فضیلت‌های ما را محو می‌کند و به فساد و تباهی مبتلایمان می‌سازد و فساد در اخلاق و رفتار را باعث می‌شود. در چنین حالی، طبق چه ملاکی می‌توان یاری الاهی را انتظار کشید؟! بنابر چه سنتی و بر اساس چه حکمتی؟!
اگر فتنه انگیزی و دنیاپرستی در بیش‌تر افراد جامعه‌ای رواج یابد. کار به جایی خواهد رسید که حمایت از چنین جامعه‌ای بر خلاف حکمت الاهی خواهد بود. ان شاءالله به برکت امامان (علیهم السلام) و در سایه عنایت‌های ویژه حضرت ولی عصر (علیه السلام) تا هنگامی که پیوندمان با جانشین بر حق امام زمان (علیه السلام) محکم است، چنین بلاها و عقوبت‌هایی بر ملت و کشور ما فرود نخواهد آمد.

فرجام پیروی نکردن از رهبران الاهی
پیوند مردم با رهبری الاهی در ایران، باعث نزول همه برکت‌ها و عنایت‌های الاهی شد و گسستن مردم از رهبری الاهی در عراق، این همه رنج و فلاکت را برای مردم آن سرزمین در پی داشت.
موقعیت آیت الله العظمی حکیم (علیه السلام) در عراق در مقایسه با موقعیت امام در ایران آن زمان، خیلی والاتر و پابرجاتر بود. تمام عشایر عراق از مقلدان و مریدان وی بودند. آن جناب برای ایجاد انقلابی همه جانبه از نجف به بغداد رفت و توقعش این بود که با فرمان جهاد ایشان، شیعیان و عشایر عراق، کشور را زیر و رو کنند؛

اما مردم عراق بر اثر غلبه روحیه دنیاپرستی و راحت طلبی و عافیت جویی، ندای این سید بزرگوار را بی لبیک گذاشتند و هیج پاسخی به فراخوانی او ندادند. شاید همین برخورد مردم عراق باعث شد که وی با مرگی زودرس از دنیا برود.
اطاعت نکردن از نایبان امام زمان (علیه السلام) از جمله آیت الله حکیم و آیت الله شهید صدر گناهی عظیم بود که دود سیاه و ظلمانی‌اش هنوز هم به چشم مردم عراق می‌رود.
کار خداوند، بی ‌حساب و حکمت نیست. چرا مردم عراق در حضیض فلاکت و ذلت به سر می‌برند؛ در حالی که ملت شریف ایران در اوج نعمت و سعادت و عزت قرار دارند؟ آری،‌ آن حبل الله متینی که بین ملت ما و خداوند برقرار است، عروه الوثقای ولایت است. عزیزان! قدر نعمت ولایت را بدانید. اگر به پیمانی که با خدا و اولیای خدا داریم، وفادار بمانیم، خداوند لغزش‌هایمان را جبران خواهد کرد.

احساس ایمنی از مکر الاهی و خطرهای آن
یکی از خطرخیزترین پرتگاه‌ها برای اهل ایمان، احساس ایمنی از مکر الاهی است. این پندار که چون خدا ما را به پیروزی رسانده است، دیگر کاری با ما نخواهد داشت و هر کاری بکنیم نادیده گرفته می‌شود، به طور کامل باطل است. عزیزان! خداوند چنان باریک بین و سختگیر است که مو را از ماست می‌کشد: «و هو شدید المحال؛ و او، قدرتی بی‌انتها و مجازاتی دردناک دارد» .
احساس ایمنی از مکر الاهی از گناهان بزرگ است. بر این اساس باید از آینده و عاقبت امورمان نگران باشیم. شما که ایمانتان تا آن حد قوی نیست که در برابر هر صحنه جذاب و فریبنده‌ای مقاومت کنید و نلغزید، کنار بروید و نگاه نکنید. شما که معلوماتتان در آن حد نیست به هر شبهه‌ای پاسخ دهید، به سخنان شیطانی فریبنده گوش ندهید و از مجلس شبهه‌انگیزان دوری کنید.

خداوند متعال به پیامبرش که دارای قوی‌ترین اراده‌ها و ایمان‌ها است، می‌فرماید: «وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ؛ هرگاه گروهی را دیدی که با طعن و خرده‌ گیری در آیات ما گفت و گو می‌کنند، از ایشان دوری گزین تا در سخن دیگری وارد شوند و اگر شیطان از یادت برد، پس از یاد‌آوری هرگز با چنین گروه ستمکاری منشین» .
چنان چه دیدید به امور مقدس و ارزش‌های دینی توهین می‌کنند، برخیزید و از آن مجلس کناره گیری کنید. اگر به یاوه سرایی‌های شبهه افکنان گوش فرا دادید یا به صحنه‌های فسادانگیز چشم دوختید، در این صورت، شما هم مثل ایشانید: انکم اذا مثلهم؛ و آن گاه به طور ناخواسته در دنیا در گناهشان و در عقبا در عقابشان شریک خواهید شد: «إِنَّ اللّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا؛ خداوند همه منافقان و کافران را در دوزخ جمع می‌کند» .
آنان به تمام ارزش‌ها و بینش‌های اصیل اسلامی کافرند. شما که با ایشان هم مجلس، و بر برابر ایشان سراپا گوش و چشم می‌شوید، ایمان قلبی خود را از دست می‌دهید. شبهه‌ها و صحنه‌های گناه آلود، ایمان را از قلوبتان می‌رباید و شما را فقط به ظواهر دینداری چون شرکت در مساجد، نمازهای جماعت، عزاداری‌ها و... دلخوش می‌کند؛ تا جایی که در دل‌هایتان دیگر ایمانی باقی نخواهد ماند و فقط در ظاهر، اسلام را اظهار می‌کنید.
شیاطین انسی، جوان‌های پاک ما را با این سفارش می‌فریبند که شما همه حرف‌ها را بشنوید؛

و آن‌گاه هر کدام را که پسندیدید، برگزینید؛ غافل از این که فقط کسانی مجازند همه قول‌ها را بشنوند که تحت عنایت و هدایت الاهی، توانایی تشخیص بهترین سخن و پیروی از آن را داشته باشند: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ؛ کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آ‌ن‌ها پیروی می‌کنند آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است و آن‌ها خردمندانند» .
پس وظیفه آنان که قدرت علمی لازم را برای تشخیص حق از باطل ندارند چیست؟! وظیفه ایشان دوری کردن از مجالس شبهه انگیز و صحنه‌های فساد انگیز است: «و أعرض عن الجاهلین؛ و از جاهلان روی بگردان» . «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًا؛ از آنان روی بگردان و آن‌ها را اندرز ده و با بیانی رسا نتایج اعمالشان را به آن‌ها گوشزد کن» .
سرانجام گوش سپردن به شبهه‌های فسادانگیز و چشم دوختن به صحنه‌های هوس انگیز، همنشینی با کافران در آتش قهر الاهی است.
آری، همه ما باید در برابر هجوم شبهه‌های شیطانی و رواج روزافزون فساد و فحشا در جامعه، برای خود و نسل آینده‌مان احساس خطر کنیم و نگران باشیم.

وظیفه ما در آخر الزمان
گفته‌اند: دینداری در آخرالزمان خیلی مشکل است و احتمال دارد انسان در این دوران پر فتنه، صبح مؤمن و شب کافر باشد: یصبح الرجل مؤمنا و یسمی کافرا . این مطلب، به این حقیقت ناظر است که مردم آخر الزمان در برابر اندک فتنه و شبهه‌ای، ایمانشان را از دست می‌دهند و این هشداری برای ما است که دین و ایمانمان را سرسری نگیریم و اجازه ندهیم تا به اندک بهانه‌ای ایمانمان را بگیرند.

نباید آن قدر سست باشیم که ارزش‌های دینی ما را به نام احیای آثار باستانی یا چهارشنبه سوری پایمال کنند؛ بلکه باید با تحصیل تقوا و تهذیب نفس، در راه حفظ ارزش‌های اسلامی و پاسداری از اهداف امام زمانمان (علیه السلام) صبر و استقامت داشته باشیم و لحظه به لحظه خود را برای ظهور حضرت ‌آماده‌ تر کنیم:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! صبر کنید و پایدار باشید و مرزبانی و پاسداری کنید و از خدا بپرهیزید تا شاید رستگار شوید» .
درباره این که ظهور امان زمان (علیه السلام) نزدیک است یا خیر، همه ما به نزدیکی آن ظهور مقدس امیدواریم؛ اما این که ظهور حضرتش فردا است یا فردای هزار سال بعد، به ما مربوط نیست.
اصلی‌ترین وظیفه ما درزمان غیبت این است که چنان لیاقت و ظرفیتی در خود و جامعه خویش پدید‌ آوریم که هر لحظه‌ برای ظهور حضرتش آماده باشیم.

بازگشت جهان به سوی معنویت
در دنیای کنونی، فساد و فحشا آن قدر رواج خواهد یافت تا همه سرها به سنگ بخورد. به زودی زود خواهد آمد که همگان بفهمند برای رسیدن به سعادت، چاره‌ای جز بازگشت به دین و عمل به دستورهای آن نیست. آن زمان، هنگامی است که زمینه ظهور مولایمان فراهم شود.
آثار این بازگشت ارزشمند، امروزه در کشورهای جهان پدیدار شده است. خودم در یکی از دانشگاه‌های غربی شاهد بودم که اعضای هیأت رئیسه دانشگاه می‌گفتند: ما دیگر هیچ امیدی به نسل آینده کشورمان نداریم؛ چرا که فرهنگ آمریکایی به شدت در کشورهایمان رواج یافته و جوانانمان را منحرف ساخته است.

در چنین وضعی، یگانه امید ما به دین کشور شما اسلام است که با فرهنگ فاسد آمریکایی مخالفت می‌کند. ما حاضریم این دانشگاه را به طور کامل در اختیار شما قرار دهیم تا برنامه‌های تربیتی اسلام را در آن اجرا کنید شاید بتوانید جوانان ما را از منجلاب فساد و تباهی برهانید.
نمونه دیگر این بازگشت را در سنگاپور مشاهده کردم. در آن جا تاجری نزد من آمد و گفت: من در شمار وهابیان و دشمنان شیعه بودم؛ اما با مشاهده مبارزه مقدس امام (علیه السلام) با مفسدان و طاغوتیان، عاشق منش و شخصت امام؛ شدم و با خود اندیشیدم مذهبی که بتواند چنین پیشوا و رهبر استواری را بپرورد، به یقین حق است. از آن پس شیعه شدم و تا کنون تمام مال و هستی‌ام را برای ترویج فرهنگ تشیع در این دیار نثار کرده‌ام.
آری، همان گونه که امامان (علیهم السلام) فرموده‌اند ما باید بدون هیچ سستی و ملاحظه‌ای، کلمات و معارف نورانی قرآن و اهل بیت را به مردم جهان عرضه کنیم و مطمئن باشیم که جاذبه کلام وحیانی ایشان، دل‌های لایق را از گوشه و کنار جهان جذب خواهد کرد.
نمونه دیگر این بازگشت را در کشور مالزی شاهد بوده‌ام. چنان که می‌دانید، کشور مالزی به صورت فدرال اداره می‌شود؛ یعنی هر ایالت و استانش دولتی مستقل دارد. در ایالت کلانتان مالزی، حزبی به نام «حزب پاس» حاکم است. نخست وزیر این ایالت و اول شخص حزب پاس، یک روحانی سنی شافعی به نام نیک عبدالعلی است.

وی آرزو می‌کرد که ای کاش زمینه‌ای فراهم می‌شد که ما می‌توانستیم دانشجویانمان را به ایران بفرستیم تا حقیقت اسلام و مسلمانی را از شما شیعیان بیاموزند. او تحت تأثیر سیره الاهی حضرت امام (رحمه‌ الله) به مذهب حق شیعه بسیار مایل شده بود. وی چنان به امام علاقه داشت که فرمایش‌های مهم آن جناب را به خوبی به خاطر داشت و از او به نیکی یاد می‌کرد. 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





|سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, |13:17 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

De$ign | کافه حجاب